تا کنون از شریعتی بسیار گفته شده است. از ضعف ها و قوت ها. از خوبی ها و بدی هایش.
اما امروز در سالروز شهادت گونه این معلم شهید، وقتی داشتم در سایت رهبری به دنبال نظر ایشان می گشتم این جمله مرا مجذوب خویش ساخت:
انتشار: نگاه فارس - شیرازه - کازرون نما - عماریون - افق میمه -تی نیوز -
تا کنون از شریعتی بسیار گفته شده است. از ضعف ها و قوت ها. از خوبی ها و بدی هایش.
اما امروز در سالروز شهادت گونه این معلم شهید، وقتی داشتم در سایت رهبری به دنبال نظر ایشان می گشتم این جمله مرا مجذوب خویش ساخت:
براستی چرا در طول این 36 سال برخی آنقدر شیفته شریعتی شده اند که پا از گلیم بیرون نهاده اند و آنقدر برزگش می کنند و عده ای دیگر از آن سو آنقدر پیش می روند که او را نه تنها یک مسلم نمی دانند که عامل تمام انحرافات از زمان خودش به بعد می دانند.
سال 83، دوست عزیز و پژوهشگر و محقق شهیر شهرمان و نویسنده دو کتاب ارزشمند گفتمان مصباح و مشروعیت آسمانی در همان سال ابتدایی انتشار هفته نامه شهرسبز مطلبی را منشتر نمود تحت عنوان "شریعتی، ضعف ها و قوت ها" که نگاهی اجمالی داشت به نظرات بزرگان نسبت به مرحوم دکتر شریعتی.
این مقاله که در نوع خود پژوهشی جدید بود، تا حدودی نظرات دوستان ما را که نظرات تندی از این سو یا آن سو داشتند به حال اعتدال گرایش داد.
آن چه اکنون می خواهم بدان بپردازم نگرشی دیگر است از سویی دیگر بر احوالات دکتر شریعتی که شاید کمتر کسی به آن پرداخته باشد.
چند سال پیش در چاپ جدید کتاب "نهضت امام خمینی" نوشته "حجت الاسلام سید حمید روحانی" به مطلبی برخوردم که برایم جالب و در خور تامل بود. ایشان نگاشته بود که وقتی امام پیام تسلیت درگذشت مرحوم شریعتی را دادند در آن پیام به جای کلمه رحلت از کلمه فقدان استفاده کرده بود. و در جواب کسانی که از ایشان سئوال کردند فرمودند که اگر می دانستم شریعتی مسلم بود برایش از کلمه ارتحال یا رحلت استفاده می کنم.
لازم به ذکر است که جناب روحانی در مقدمه همین در چاپ سوم که در شهریور سال 63 به چاپ رسیده است با ذکر نام معلم شهید دکتر علی شریعتی از شریعتی یاد می کند که باید از ایشان سئوال کرد چطور ناگهان این واقعه پس از این همه سال به یاد شما آمد؟ امیدوارم این مورخ برجسته، سئوال این جوان ناپخته را جواب گوید.
این در حالی است که امام خامنه ای در پاسخ یه سئوال انتشارات رواق در مورد جلال آل احمد به این مسئله نیز اشاره می فرمایند: " آلاحمد كسی نبود كه بنشیند و مسلمانش كنند. برای مسلمانی او همان چیزهایی لازم بود كه شریعتی را مسلمان كرده بود. "
و امام موسی صدر بر پیکر شریعتی نماز می گزارد او را کفن می کند و به در زینبیه سوریه به خاک می سپارد.
در همین اثنا در دوران اصلاحات در حالی که عده ای شریعتی را در حد پیغمبر گونگی بالا می بردند، عده ای نیز او را به ساواکی بودن متهم ساختند.
مقام معظم رهبری نیز در این زمینه تذکر می دهند که: "
به گزارش خبرآنلاین، مدتی قبل چاپ ششم كتاب «جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران» نوشته رسول جعفریان از سوی مركز اسناد انقلاب اسلامی منتشر و روانه بازار نشر شد.
در پاورقی چند صفحه از كتاب، نظرات رهبر انقلاب درباره مرحوم شریعتی منعكس شده است كه اختصاصا برای نویسنده كتاب ارسال شده و مطالبی است كه رهبر معظم انقلاب هنگام مطالعه چاپ سوم در حاشیه كتاب نگاشته اند. رسول جعفریان در چاپ ششم این كتاب ضمن انجام اصلاحات و افزودن مطالب جدید، نظرات آیت الله خامنه ای را نیز در پاورقی كتاب افزوده است.
در این كتاب و در خصوص «نامه نگاری شریعتی به ساواك و نوع تعامل وی با رژیم شاه»، نویسنده دو نظر را مطرح می كند: نخست نظر سید حمید روحانی كه دكتر شریعتی را عامل رژیم معرفی می كند. دوم كسانی كه شریعتی را عامل رژیم نمی دانند اما معتقدند كه شریعتی و رژیم شاه در چند حوزه از جمله در برخورد با مسائل اجتماعی، روحانیت، ماركسیسم و ...، دارای وحدت نظر و همسویی فكری بوده اند.
در این زمینه رهبری با هر دو نظر فوق مخالفت می كنند و بر نظری تاكید می كنند كه مطابق آن، نامه نگاری به ساواك و انتخاب محتوای خاص در این نامه ها، یك تاكتیك به قصد فریب دستگاه حكومت شاه تلقی می شود.
مقام معظم رهبری در این باره می نویسند: «به نظر من و با شناختی كه از دكتر داشتم، وی تلاش كرد تا از وجود نقاط مشترك خود با دستگاه مانند ضدیت با ماركسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده كند و ساواك را درباره خود به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاكله او با نوكری ساواك سازگار نبود. حداكثر این بود كه وی اهل خطر كردن در مبارزه با دستگاه نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد... در سال 54 كه من از زندان آمدم و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای دیدار من منزل جوانی از دوستان مشتركمان را معین كرد و چند ساعتی با هم بودیم (آن جوان فرحبخش بود كه به من و دكتر ابراز ارادت می كرد).»
دومین موضوعی كه در این كتاب از حاشیه نویسی های رهبری منعكس شده است، مربوط به قضاوت تند و همراه با سوءظنی است كه نسبت به دكتر شریعتی در نامه استاد شهید مطهری به حضرت امام خمینی(ره) در سال 56 آمده است. بسیاری از افراد طرح این مواضع از سوی استاد مطهری را از سر عصبانیت تلقی كرده بودند و برخی نیز آن را به دشمن شناسی ایشان مربوط می دانند.
در این زمینه هم نظر رهبری متفاوت است و در هر حال قضاوت شهید مطهری درباره شریعتی را نمی پسندند. ایشان در این زمینه می نویسند: «نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی - چه در آغاز آشنائیشان كه تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش می كرد و چه در سالهای بعد كه از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود - غالبا مبالغه آمیز ... بود. در همین مطالبی كه ایشان به امام مرقوم داشته، نشانه های بزرگنمایی آشكار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را در باره اظهارات شهید مطهری داشتند.» (پاورقی صفحه 476 كتاب)"
تا این جا گمان می کنم در مورد نظرات دیگران و تهمت ها و اغراق ها کفایت کند.
اما چرا شریعتی در نوشته ها و گفتمانش گاه راه های متفاوت و متناقضی را می رفت.
آن چه بنده در کتاب های دکتر شریعتی دیدم دیدگاه های متفاوتی بود از جریانات فکری متفاوتی که دکتر در برهه های زمانی مختلف با آن ها در ارتباط بوده است و از این نظر نقطه نظرات مثبت آن جریانات را گرفته و در خود خود این ظرفیت را بوجود آورده بود که آن ها را با یکدیگر به تعامل رساند. از جمله جریاناتی که در کتب شریعتی دیده می شود را می توان موارد زیر اشاره کرد: 1-جریان تفکیک( این جریان فکری عقیدتی که خواستگاه آن حوزه علمیه مشهد بوده است و بسیاری از علمای مشهد دارای این اندیشه بودند. تفکیکیون در جریان انقلاب از جریانات بسیار موثری در مشهد بودند. از جمله رهبران و بزرگان این اندیشه پس از شیخ مجتبی قزوینی و شیخ مهدی اصفهانی می توان به آیت الله سید جعفر سیدان و علامه محمدرضا حکیمی دانست. این جریان معتقدند که بایستی بین اندیشه های الهی که قرآن است و تفکرات بشری فلسفی تفکیک قائل شد. چرا که وحی خارج از اشتباه است ولی اندیشه های بشری جایگاه اشتباه دارند، پس نمی توان صددرصد به آن ها اعتماد نمود.) 2-جریان فکری دکتر محمد نخشب( دکتر شریعتی مدتی عضو حزب سوسیالیت های خداپرست بود که دکتر نخشب راه اندازی کرده بود. دکتر نخشب التقاطی بین اسلام و سوسسالیسم بوجود آورد. او در جریان نهضت ملی حزب مردم ایران یکی از احزاب بزرگ و فراگیر و مهم در پیروزی این نهضت را داشت. بعد از شکست نهضت ملی راهی ایالات متحده آمریکا شد. دکتر نخشب با اعتقاد به اکثر اعتقادات اصیل اسلامی و شیعی و تنها با تعبیر سوسیالیستی عدالت راه جدیدی را باز کرد. پیروان او در داخل کشور کم نبودند. این تعبیر سوسیالیستی از عدالت در آثار بسیاری از بزرگان دینی حتی گاه در آثار شهید مطهری نیز دیده می شود. این شاید به دلیل این بود که آن زمان مارکسیسم با همین تعبیر در جامعه خودنمایی می کرد. البته این مسئله در اندیشه های شریعتی بسیار زیاد دیده می شود تا جایی که ابوذر را سوسیالیستی خداپرست می داند. همچنین معتقد است که از دیدگاه شیعه عدالت همان سوسیالیسم است. مسئله ای که مرحوم شهید رابع آیت الله سید محمدباقر صدر در دو کتاب اقتصادنا و فلسفتنا به آن جواب می دهد.)4- لیبرالیسم ( این اندیشه در کتب و دیدگاه های شریعتی نیز در جایگاه غیر مادی و اقتصادی به وفور خود را نشان می دهد که حاصل سالهای حضور در اروپا و نزدیکی با محافل روشنفکری غرب است. این نکته نیز لازم است که برخی از بزرگان همچون مرحوم آیت الله طالقانی، شهید بهشتی، مرحوم مهندس بازرگان و ... به این امر متهم هستند. و نزدیکی شریعتی به خصوص بعد از بازگشت به ایران با نهضت آزادی و برخی از اشخاص باعث این مسئله شده است.)
این سه جریان فکری متفاوت و گاه معارض با هم باعث شد تا تفکرات شریعتی در عین منظم و زیبایی نظم گاه دچار پراکنده گویی عقیدتی گردد. هرچند در ذهن شریعتی این پراکندگی عقیدتی نبوده است. که اگر می بود نمی توانست به این زیبایی سخن بگوید. آن مشخص است این که شریعتی مردی بود به قول مرحوم شهید آیت الله بهشتی "جستجوگری در مسیر شدن" و از این رو در پی حقیقت به هر چه می رسید چنگ میزد تا آنچه را از دیدگاه و منطق خود مثبت و قابل هضم می دید می گرفت. و این نشان از آزدگی اوست. نه بمانند برخی افراد طرفدار یه جریان شده باشند و خود را از دیگر جریانات فکری بی نیاز سازند.
انجمنی...برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 370 تاريخ : چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت: 17:51
قبل از انتخابات تخریب هایی که حدود چهار یا حتی بیشتر علیه دکتر روحانی بود اوج گرفت.
یاد دارم بعد از انتخابات 84 بود که در نشست سیاسی کانون نشر اندیشه های نو دانشگاه آژاد، به عنوان عضو شرکت می کردم. در یکی از این نشست ها یکی از خواهران در طرفداری از ایشان شروع کرد همین تهمت ها را بیان کردن. به او گفتم مسئله هسته ای جزو مسایل کلان نظام است و در دست یک شخص خاص یا حتی رئیس جمهور هم نیست.
قبل از این انتخابات نیز باز بنده و امثال بنده وارد شدیم تا به این شبهات جواب دهیم. هرچند به قول خود دکتر روحانی این قدر این دروغ بزرگ تکرار شده است که حتی طرفداران ایشان نیز آن را به عنوان نمودی بلند کرده و خط مشی خود می دانستند این در حالی بود که خود دکتر روحانی بارها آن را شفاف سازی کرده بود.
با انتخاب دکتر روحانی از همان صبح روز شنبه دو جریان ابتدا در قالب مطالب سایت ها و سپس در تلوزیون های بی بی سی و صدای آمریکا و رسانه های ضدانقلاب و در ادامه به شکل پیامکی در سطح وسیعی شیوع پیدا کرد.جریانی به عنوان طرفدار روحانی و جریانی به عنوان مخالف روحانی. این دو جریان در صدد اختلاف انداختن بین مردم بوجود آمده است و متاسفانه خیلی سریع در جامعه رشد کرد و باعث بوجود آمدن درگیری هایی بین طرفین تا حد فیزیکی گردید. و از همه مهمتر به مسئله ای با عنوان ترس از روحانی شد. آن چه در پی می آید زنگ خطری است که دوستان بایستی به آن توجه ویژه داشته باشند. آیا باید از روحانی واقعا بترسیم یا آن که این تنها ذهنیاتی است که توسط عده ای خاص برای ناامن جلوه دادن فضای جامعه پیگیری می گردد؟
این نکته نیز لازم است که پس از انتخابات دوم خرداد76 نیز چنین جوی اما در دز بمراتب پایین تر وجود داشت. بعد از انتخابات سوم تیر 84 نیز با افزایش دز آن دوباره تکرار گردید. و اکنون با دزی بمراتب زیادتر و سریعتر در حال رشد است. هموطن در اندازه خود جلوی این ویروس را بگیر.
حضور برخی به عنوان طرفدار جناب روحانی و کشف حجاب تحریکی و اجباری دختران حاضر در بین طرفداران، شعارهای ساختارشکنانه و... از سویی و در سوی مقابل نیز ایجاد فضای یاس و سرخوردگی ، تردید، ترس و ... به صورت پیامکی ، ایمیلی، نشریات و .... در دستور کار قرار گرفته است.
انتشار: نگاه فارس -متصل به طناب - بانوی بهشت - عصرکازرون - هفته نامه شهرسبز شماره 227 مورخ 4 تیر 1392-
برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 343 تاريخ : چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت: 0:4
محمدرضا فرخی: "علیفرخی" متولد کازرون بود که در سن 6 سالگی، با از دست دادن پدر راهی خرمشهر شدتا در کنار دایی خود زندگی کند.هنوزنوجوانی بود، که عزت نفسش باعث شد ترک تحصیل کند و با همت دایی خود حمامی را اجارهکند و در آن به کسب معاش بپردازد. از برکت حمام توانست کتابفروشی اسلامی را در جهتتقویت بنیه فکری و اسلامی جوانان خرمشهر تاسیس کند.
وروداو به عرصه مبارزات انقلابی، از سال 40، باعث شد که نه تنها در بین انقلابیون خرمشهرو آبادان، که در سراسر کشور شناخته شود. هرچند آدم آرامی بود و برخی افراد در شهربانیو ژاندارمری خرمشهر مواظبش بودند و با او همکاری میکردند، اما در بارها توسط ساواکدستگیر و بازدداشت گردید و در یکی دو سال آخر نیز به زندان محکوم شد که دوران محکومیتشرا در زندان اهواز سپری کرد.
روزی،وقتی داشتم به حمام میرفتم متوجه شلوغی آن جا شدم و این باعث شد تا بر سرعت خود بیافزایم.جلوتر که رفتم برادرم (شهید) قاسم، گفت: "پدر را به شدت کتک زدهاند و دارند کتابهایشرا زیر و رو میکنند. " خب آن موقع جوان بودم. عصبانی شدم و داد زدم: "تاکی میخواهید به زور سرنیزه روبروی مردم بایستید." این حرف من باعث شد تا خودمرا نیز کتک زنند و ببرند. یک هفتهای نیز در بازداشتگاه بود. سپس مرا به بند عمومیبردند. در نهایت نیز با تعهد کتبی آزاد شدم.
برایازدواج به کازرون آمدم پس از مراسم عروسی به خرمشهر برگشتم. هنوز یک هفته نشده بودکه جنگ، رسماً توسط صدام شروع شد. همان روز اول، دست زنم را گرفتم و به کازرون نزدخانوادهاش آوردم. سپس به خرمشهر برگشتم تا در کنار دوستان و برادرانمان به دفاع برخیزم
برادرمقاسم سرباز کرمانشاه بود. برای عروسی من به خرمشهر آمده بود. که جنگ شروع شد. پس بهدفاع از خرمشهر در کنار بقیه پرداخت. این باعث شده بود که ارتش او را سرباز فراری اعلامکند. بعد از شهادتش ارتش برای برگرداندن او اقدام کرد ولی متوجه شد که او در دفاع ازخرمشهر به شهادت رسیده است.
برادرممحمود از پاسدارن به نام خرمشهر بود. که از همان روز اول در خط اول با دشمن بعثی درگیرشد. و در نهایت در چهارم آبان ماه 59 با اثابت ترکش مستقیم به سر و گردن به شهادت رسید.محمود اولین شهید خاندان ما بود.
تشییعجنازه باشکوهی توسط مردم و ومدافعان خرمشهر در زیر آتش دشمن برگزار شد. در این جا بودکه کسی به پدرم میگوید: "کل علی ببین چه باشکوه است. خودت شهید شوی از این همباشکوهتر خواهد بود." پدرم لبخند میزند و میگوید: "در تشییع جنازه منجز خانواده و تعداد قلیلی از دوستان کسی شرکت نخواهد کرد." چیزی که عملاً اتفاقافتاد.
روزیبرای استراحت به مسجد آمده بودم. بسته پسته اهدایی مردم نظرم را جلب کرد. دست کردمو پستهای از درون آن بیرون آوردم. هنوز بازش نکرده بود که صدای پدر مرا به خود آورد:چه کار میکنی این مال رزمندگان خط اول است. و نگذاشت من آن پسته را بخورم در حالیکه میدانست من نیز چونان دیگر رزمندگان در حال دفاع از میهن اسلامی خویشم.
پس ازسقوط خرمشهر، به کازرون آمد و در نمازجمعه سالیان سال تکبیر گوی مصلی بود. با فتح خرمشهر،به خرمشهر آمد و کتابهایش را با خود به کازرون آورد. حتی آن کتابهایی که از تیر وترکش در امان نمانده بودند. در خیابان شهدای جنوبی کنار پیادهرو بساط کتابهایش راپهن کرد و با همان قیمت جلد میفروخت. که گاه مورد تمسخر برخی قرار میگرفت. کسانیکه میدانستند او کیست گاه برای کتابهای سوراخش بیشتر ارزش قائل بودند و به عنوانسندی از مظلومیت ما در دوران دفاع مقدس، آن کتابها را نیز میخریدند.در دوران حضورشدر کازرون، دعاهای کمیلی را با همکاری سایر خانوادههای شهدا راهاندازی نمود. همینمراسمهای دعای کمیل باعث میشد تا خانوادههای شهدا یکدیگر را بیشتر و بهتر بشناسندو کمک حال یکدیگر باشند. و همین امر باعث گردید تا خانوادههای معظم شهدا در امور مختلفشهر بتوانند با هماهنگی وارد شوند. هرچند پس از مدتی و تعطیلی این مراسمها، رفت وآمد خانوادههای شهدا با یکدیگر بسیار کم شد.
در تمامعمرش یک بار هم به بنیاد شهید و امور جانبازان سر نزد و آنها نیز جز یکی دوبار برایعیادت سراغش را نگرفتند.
هرچنداین روزهای آخر، دیگر قدرت بلند شدن نداشت، و ترکش کتفش او را به شدت زمینگیر و لرزانساخته بود، و زخم بستر ناشی از خوابیدن مدام او را اذیت میکرد، اما یک آخ هم از اونشنیدیم. وقتی دردهایش زیاد میشد جز ذکر و نام خدا چیزی بر زبان نمیآورد.
»کلعلی فرخی« همه کاره مسجد جامع خرمشهر، در روز 9 فرودین ماه 1392 در کازرون درگذشت.مراسم تشییع جنازه او بدون حضور مسئولین شهرستان حتی سپاه و بسیج برگزار شد.
انجمنی...برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 352 تاريخ : جمعه خرداد 1392 ساعت: 1:29
تازهوارد دوران نوجوانی شده بودم که در مسجد جامع خرمشهر با کربلایی علی فرخی آشنا شدم.مردی آرام و متدین. کل علی، عضو تنها انجمن اسلامی شهر بود که تحت عنوان "انجمنامری" در سراسر خرمشهر، حتی در کل خوزستان شناخته میشد. این انجمن از سویی بهانجمن ضدبهاییت حجتیه وابسته بود و از سویی دیگر علاوه بر فعالیتهای ضد بهاییت درسطح خرمشهر، به تشکلی برای مبارزان مذهبی و پیروان خط امام تبدیل شده بود که به حقمیتوان گفت در راس این فعالیتهای انقلابی، کربلایی علی فرخی معروف به "کل علی"بود.
اینانجمن توانسته بود در طول زمانی کوتاه، تمام فعالیتهای فرهنگی- دینی را در کل شهرستانخرمشهر به دست گیرد. این انجمن توانسته بود تمام فعالیتهای دینی متدینین خرمشهر راپوشش دهد؛ و همین امر موجب شده بود تا مرحوم فرخی و فعالیتهای انقلابی انجمن نه تنهادر خرمشهر بلکه در آبادان و اهواز شناخته شده باشند.
مردممتدین و مذهبی برای فعالیتهای فرهنگی در راستای تبلیغ دین، کمکهای مادی و معنوی خودشانرا به انجمن میدادند. که این کمکهای مالی به »کل علی« داده میشد تا امور مربوط بهخودش مصرف شود. از جمله مصارف آن هم یکی هزینههای جاری انجمن بود مثل برنامههای هفتگیو مناسبتها، یکی هم دعوت از سخنرانان بود. البته هزینه پذیرایی از آنها را شخصاًمتقبل میشد و آنان را در منزل خود سکنی میداد. اما مهمترین مورد مصرف این کمکهایمالی، شناسایی افراد فقیر و کمک به آنها بود. از این رو بعضاً مردم و علما او را میشناختندو کمکها و صدقههای خود را به او میدادند تا به فقرا و ایتام برساند. لازم به ذکراست که هرچند نام خرمشهر و آبادان، پیش از انقلاب به عنوان شهرهای فاسد ایران مشهوربود، اما متدینین آن شهرها نیز واقعاً از هیچ کوششی کوتاهی نمیکردند و تمام همت خودرا بر امر تبلیغ دین میگذاشتند. در این راه تجار و بازرگانان به خصوص در خرمشهر گاهمبالغ بسیار زیادی را به انجمن و برای تبلیغ و کمک به فقرا کمک میکردند. که رابط اینانو فقرا و مبلغان همین مرحوم »کربلایی علی فرخی« بود.
در خرمشهربهایی زیاد بود و از این رو تبلیغات بهاییان نیز در این شهر بسیار زیادتر از بعضی جاهایدیگر بود. شگرد اصلی بهاییان در خرمشهر، همچون بقیه شهرها، و حتی در همین زمان، برپاییمراسمهای مختلط و انحرافات اخلاقی و جنسی و استفاده از این گونه ابزار برای مقابلهبا ارزشهای اسلامی بود.
در مقابلاین گونه فعالیتها، انجمن خیلی محکم وارد شده بود. از جمله فعالیتهای انجمن این بودکه افراد مورد تهاجم قرار گرفته را شناسایی، و از نظر فکری تقویتش میکردند. این امرباعث شده بود تا بهاییت در خرمشهر راه نفوذی نداشته بود، و اگر راهی برای نفوذ پیدامیکرد سریعاً شناسایی و خنثب گردد. از این رو بهاییت در خرمشهر منفعل گردید و عملاًفعالیتهایش در نطفه خفه میشد. و همین امر باعث شد تا کینه عجیبی را از نیروهای انجمنبه دل گیرند.
در خرمشهر،دو تن از روحانیون نقش بسیار برجستهای داشتند و در واقع رهبری مردم در دست این دوتن بود. یکی از این دو تن حجت الاسلام موسوی بود که در واقع رهبری انقلابیون پیرو خطامام را به عهده داشت و مسجد جامع خرمشهر، پایگاه اصلی او و سایر انقلابیون بود. »کلعلی« به منزله دست راست او بود و تمامی فعالیتهای انقلابی را او ساماندهی میکرد.بعد از »کل علی«، و مسجد جامع خرمشهر، بازار خرمشهر از ویژگی خاصی برخوردار بود. مسئولیتساماندهی بازاریان متدین به خصوص بازار صفای خرمشهر به عهده »حاجی جهانآرا« (پدر شهیدمحمد جهانآرا-فرمانده سپاه خرمشهر) بود. که او نیز پس از »کل علی« نفر دوم انقلابیونخط امام در خرمشهر به حساب میآمد.
سیلخرمشهر، که اتفاق افتاد، هنوز مردم در هول و ولا بودند که »کل علی« به همراه »جهانآرا«و »حاج آقا موسوی« با بسیج مردمی خرمشهر، در همان ساعات اولیه که هنوز هم سیل قدرتیپیدا نکرده بود وارد عمل شدند و نه تنها سیل را توانستند تا حدودی مهار کنند بلکه سریعاًشروع به ساماندهی مردم سیلزده کردند و هنوز آفتاب سر بلند نکرده بود که هم سیل مهار شد و هم این که سیلزدگان در مکانهایمناسبی اسکان داده شدند. در این حادثه غیرمترقبه، عملاً دولت هیچ کاری نکرده بود ومردم متدین خرمشهر خود به کمک خود شتافتند. نه تنها خسارات بسیاری کمی به مردم خرمشهروارد شد بلکه با کمکهای مردمی و هدایت انجمن و فعالیتهای این سه تن سیلزدگان خرمشهرخیلی زود به منازل خود برگشتند.
»کلعلی« حمامی خرمشهر، توانسته بود در کنار حمام خود، کتابفروشی اسلامی را تاسیس کند کهکتب بزرگانی چون شهید آیتا... مطهری، آیتا... خامنهای، دکتر علی شریعتی، جلالالدینفارسی، و ... و در کنار این کتب دینی- مذهبی، به پخش رسالههای حضرت امام خمینی(ره)و اعلامیههای ایشان مبادرت میورزید. این کتابفروشی در واقع به مرکزی برای تهیه ونشر کتب، نشریات و اطلاعیههای انقلابی از سراسر کشور در سراسر خرمشهر بود.
رسالههایحضرت امام خمینی(ره) پنج مرجع که در آن زمان ممنوع بود را با جلد کتب دیگر و تنها بهافراد خاصی میداد.
انقلابیونیکه به هر دلیلی همچون تحت تعقیب قرار گرفتن توسط رژیم بودند، در منزل او سکنی میگرفتند.به همین دلیل مورد احترام بسیاری از بزرگان و انقلابیون قرار داشت.
با آغازایام محرم و صفر یا ماه مبارک رمضان، »کل علی« میزبان سخنرانان مذهبی به خرمشهر میشد.منزل او معمولاً محل پذیرایی و میزبانی از کسانی همچون آیات عظام شهید مطهری، مکارمشیرازی، نوری همدانی، کافی، فخرالدین حجازی و ... بود که برای سخنرانی به خرمشهر یاحتی آبادان و اهواز میآمدند.
اینسخنرانان علاوه در مساجد و تکایا، در بازار صفا که مسئولیت هماهنگی آن را »حاجی جهانآرا«به عهده داشت منبر میرفتند. در این جا بود که امثال مرحوم کافی و آیتا... مکارم شیرازی،مشکلات مردم و شهر را عنوان کرده و خواستار رفع آنان میشدند که در اکثر مواقع هم جوابمیگرفتند و آن مشکلات رفع میشد.
سخنرانانو انقلابیون دعوت شده به شهرهایی مثل آبادان نیز برای اسکان به خرمشهر میآمدند و کربلاییعلی فرخی اگر در منزل خود امکان داشت، از آنها پذیرایی مینمود و گرنه محل اسکان آنهارا مشخص میکرد و در جایی دیگری از آنها پذیرایی مینمود.
اینفعالیتهایی انقلابی »کل علی« باعث شد تا مورد سوءظن ساواک قرار گرفته و بارها توسطساواک و شهربانی بازداشت و در چند مورد نیز محکوم به زندان و تبعید گردد.
»کلعلی« مورد احترام اکثر مردم خرمشهر حتی ارازل و اوباش بود. یادم هست ماه رمضانی بود.در بازار صفا معمولاً روزهخواری علنی صورت میگرفت. ولی وقتی »کل علی« از آن جا میگذشتسریعاً خود را جمع و جور میکردند. ظهری »کل علی« به قصد نماز داشت به سمت مسجد جامعمیرفت. یکی از این ارازل و اوباش داشت روزخواری میکرد. به محض دیدن »کل علی« رادید خوراکی را پشت سرش پنهان کرد و به احترام ایستاد. وقتی »کل علی« به او رسید گفتعزیزم ماه رمضان است. به جای من باید از خدا خجالت بکشی. و به راهش ادامه داد. آن فردآمد از »کل علی« عذرخواهی کرد. کل علی گفت: جوان برو از خدا عذرخواهی کن. من کی هستم.
با شیوعانقلاب، »کل علی« از دیگران جلوتر بود. و در اندک مدتی توانسته بود انجمن اسلامی شرکتنفت را به عنوان قویترین انجمن اسلامی مخفی کشور را ساماندهی کند. انجمنی که در روزهایپایانی بزرگترین ضربات را بر پیکره رژیم طاغوت وارد آورد.
با پیروزیانقلاب، به دور از هو و جنجالها کارها و فعالیتهایش را ادامه میداد.
هنوززمان زیادی از انقلاب نگذشته بود که درگیریها در خرمشهر شروع شد. از جنگ بین عرب وعجم گرفته تا درگیریهای منافقین و تحرکات مرزی عراق.
با اینحال طرفهای درگیر احترام خاصی را برای »کل علی« داشتند. هرچند بارها مورد سوء قصدقرار گرفت.
»شیخمحمد طاهر آل شبیر«، رهبر شیعیان خلیج، پس از انقلاب، برخورد و ستیزهایی را علیه انقلابو امام شروع کرد.
در اینستیزه نیز »حجت الاسلام موسوی« و در کنار او »کل علی« جبههای را برای دفاع از کیانانقلاب و امام درست ساماندهی کردند.
با شروعجنگ مسجد جامع را به عنوان پایگاهی برای مدافعان ساخت و خود تا روز آخر در خرمشهر ماند. انجمنی...برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 353 تاريخ : جمعه خرداد 1392 ساعت: 1:15
پدرماصفهانی و به دلایلی همچون اشتغال و مبارزه از اصفهان به خرمشهر آمده بود.درستیادم نیست که کلاس چهارم یا پنجم دبستان بودم. پدرم اشتراک نشریه »مکتب اسلام« و کتابهایموسسه»در راه حق« را گرفته بود و از این طریق با کربلایی علی فرخی ارتباط داشت. ازهمین زمان بود که آشنایی من با »کل علی« و فرزندانش شکل گرفت.
فرخی،حمامی خرمشهر بود، که حمامش پاتوقی برای مبارزات فرهنگی و سیاسی، شده بود و درآمد خودشرا وقف مبارزات فرهنگی و سیاسی کرد و از حمام به عنوان پوششی برای مبارزه استفاده مینمود.
جو آنروز خرمشهر، جوی به شدت روشنفکرانه بود. این دید روشنفکرانه هم بین مذهبیون دیده میشدو هم بین غیرمذهبیون شهر از کمونیستها گرفته تا.... . از سوی دیگر وجود انگلیسیهادر آبادان و خرمشهر، و جو فاسدی که آنها درست کرده بودند جو را برای مذهبیون به شدتتنگ کرده کرده بود. هرچند فضای خرمشهر خیلی بهتر از آبادان بود و شاید به همین دلیلمذهبیون خرمشهر دامنه فعالیتهایشان را تا آبادان گسترانده بودند. که در این بین نقش»کل علی« بسیار پررنگتر مینمود. به همین دلیل وقتی سخنرانی به آبادان میآمد، برایاستراحت به خرمشهر سفر میکرد و »کل علی« میزبانآنها میشد. و اگر سخنرانی به خرمشهر میآمد »کل علی« با بچههای آبادان هماهنگ میکردو اگر میتوانست در آبادان نیز برای آنان جایگاهی برای سخنرانی محیا مینمود. شهیدمطهری، آیتا... خزعلی، آیت ا... مکارم شیرازی، آیتا... سبحانی، آیتا... نوری همدانیاز جمله کسانی بودند که دائم برای ایراد سخنرانی به خرمشهر و آبادان میآمدند و احترامخاصی را برای »کل علی« قایل بودند.
به قولآیتا... محمدتقی موسوی، »کل علی« به تنهایی مسجد جامع خرمشهر و فعالیتهای مذهبی رادر خرمشهر و آبادان به دوش میکشید.
بعداز شهادت »حاج آقا مصطفی خمینی« و آن مقاله روزنامه اطلاعات، خرمشهر نیز به تبع تمامکشور وارد فاز جدیدی از مبارزه گردید.
17 شهریورماه 57 بود، روزی بود که »کل علی«به همراه فرزندش »محمود« -که بعداً به عضویت سپاهدرآمد و در دفاع از خرمشهر به شهادت رسید- به تهران رفتند و در راهپیمایی آن روز شرکتجستند. در همان روز بود که توسط چماقداران پهلوی، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
با تندشدن آتش انقلاب، »کل علی« شناخته شده تر میشد.
با پیروزیانقلاب، و شروع فتنه خلق عرب، بارها مورد حمله و ضرب و شتم خلقیها قرار گرفت، اماهر بار با وساطتت مردم عرب منطقه که گاه توسط خلقیها فریب داده شده بودند توانست جانسالم بدر برد. در یکی از همین برخوردها بود که شنوایی یکی از گوشهایش را از دست داد.
هر چهبه اواسط آبان نزدیکتر میشدیم، حلقه محاصره مسجد تنگتر میشد. از این رو »کل علی«جلسهای را در مسجد جامع برگزار کرد و در آن جا تصمیم خود را مبنی بر خارج کردن خواهرانیکه تا آن روز مانده بودند به صراحت اعلام کرد. هرچند برخی از خواهران حاضر به ترک خرمشهرنمیشدند اما، به اصرار »کل علی« خواهران را برای خارج کردن، به کارون فرستادند و ازآن جا، آنها را از خرمشهر خارج ساختند.
»کلعلی« علیرغم این که دو فرزندش »محمود« و »قاسم« در دفاع از خرمشهر به شهادت رسیدهبودند و خود نیز از ناحیه کتف مورد اثابت ترکش قرار گرفته بود و شدت جراحت گاه او رابسیار اذیت میکرد، اما در خرمشهر ماند و جزء آخرین کسانی بود که از خرمشهر خارج شد.
در حالیکه حلقه محاصره لحظه به لحظه تنگتر میشد و مسجد جامع دیگر در تیر مستقیم عراق قرارگرفته و عملاً میتوان گفت که مسجد نیز سقوط کرده بود، »کل علی«به همراه چند تن دیگراز مدافعان، با قایق سوراخی که حوالی کارون پیدا کرده بودند، توانستند از خرمشهر خارجشوند. قایق سوراخ بود و دائم میبایست آبهای درون قایق را تحلیه میکردند به همیندلیل دو نفر پارو میزدند و کل علی نیز به همراه بقیه آبهای درون قایق را تخیه میکرد.
کربلاییعلی فرخی در حالی خرمشهر را ترک میکرد دو فرزندش را از دست داده بود. اما در طول همهاین سالها، شاید کسی نمیدانست که او که بود.
بعداز خروج از خرمشهر به کازرون، زادگاهش آمد و در کنار مردم شهیدپرور کازرون، در عرصهایدیگر به دفاع از اسلام و انقلاب و ولایت مشغول شد. به طوری که وقتی منافقین درصدد شورشو ترور شخصیتی آیتا... ایمانی برآمدند، تمام قد در دفاع از نماینده امام در کازرون،برخاست.
ترکشکتفش تا آخرین روزهای حیاتش، او را اذیت میکرد، اما وقتی درد وجودش را فرا میگرفتجز ذکر خدا، که به آرامی زیر زبان نجوا میکرد،دیگری چیزی نمیشنیدی.
ترکش کتفش باعث شده بود تا کتف او دائم ورم کند و گوشت اضافه بیاورد. و هر از چندیبرای برداشتن آن وارد اتاق عمل میشدبرچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 349 تاريخ : جمعه خرداد 1392 ساعت: 0:57
تمام فعالیت های مسجد جامع بر روی دوش کل علی بود و این باعث شده بود تا کم کم در خرمشهر کاملا شناخته شده و مورد احترام مردم و علما قرار گیرد از این رو تمام گروه ها و جریان های انقلابی و مذهبی برای فعالیت در خرمشهر از طریق او اقدام کنند.
انتشار: هفته نامه شهرسبز ضمیمه کل علی و فاتحان خرمشهر شماره 223 مورخ 1خرداد 92- صادقون - کازرون نما - نگاه فارس - تنویر- عصرآبادان - بسیج مداحان فارس - امام جمعه آبادان -از ابتدای سال 59 با آغاز درگیری های مرزی به عنوان فرمانده گروهی از بسیجی ها و پاسداران برای دفاع از مرزها راهی شلمچه شد و تا پایان دوران دفاع مقدس به دفاع از مرزها پرداخت.
تصمیم گرفتیم تا در مورد مرحوم فرخی که از دوستان نزدیکش بود به گفتگو بپردازیم. حاصل این گفتگو در پی می آید.
عبدالعزیز سلیمانی فرد: برادرم با کل علی دوست بود. کل علی از طریق برادرم مرا شناسایی کرد. آن زمان کل علی نشریه مکتب اسلام که متعلق به عده ای از طلبه های جوان و روشنفکر آن روزگار که قلم به دست گرفته بودند تا در آن هجمه سنگین علیه اسلام به دفاع از دین بپردازند.
این نشریه توسط امام موسی صدر، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله جعفرسبحانی و حجت الاسلام علی دوانی راه اندازی شد که پس از مهاجرت امام موسی صدر به لبنان در اواخر دهه 30 توسط بقیه اعضاء تاکنون اداره شده است را در خرمشهر توزیع می نمود و از آنجا که این نشریه، نشریه خاصی بود مشترکین آن را شناسایی می کرد.
حدود سال 39 بود که من کارمند شرکت پیمان کاری بودم؛ روزی به دفتر شرکت آمد و سراغ مرا گرفت بعد از آنکه با او به صحبت نشستم یک نسخه از نشریه را به من داد و از من خواست تا آن را مطالعه کنم؛ سپس به من گفت اگرمایل باشی یک اشتراک برای شما بگیرم و من چون از نشریه خوشم آمده بود پذیرفتم.
در کنار محل کارم مسجد اصفهانی ها بود که امام جماعت آن آیت الله موسوی بود، من در آن مسجد نماز می خواندم. اندکی بعد از آشنایی من با کل علی، آیت الله موسوی به عنوان امام جماعت به مسجد جامع خرمشهر رفت و از همان زمان با کل علی فعالیت های جدیدی را آغاز کرد.
حدود سال 42 برای اشتغال وارد صنایع غذایی شدم که نزدیک مسجد جامع بود و از همان زمان ارتباط من با انقلابیون به خصوص کل علی وارد مرحله جدیدی شد. محل کار برادرم نزدیک حمام کل علی بود و از آنجا با کل علی آشنا شدم.
تمام فعالیت های مسجد جامع بر روی دوش کل علی بود و این باعث شده بود تا کم کم در خرمشهر کاملا شناخته شده و مورد احترام مردم و علما قرار گیرد از این رو تمام گروه ها و جریان های انقلابی و مذهبی برای فعالیت در خرمشهر از طریق او اقدام کنند. در ایام محرم و صفر و رمضان و به مناسبت های دینی مراسم هایی در مسجد جامع برگزار می کرد.
در این مراسم ها از علمای بزرگی چون آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله سبحانی، آیت الله نوری همدانی و... دعوت می کرد و در منزل خود میزبان آنان بود؛ همچنین در این مراسم ها نمایشگاه های کتابی با مضامین مذهبی و انقلابی از نویسندگان شاخص و انقلابی همچون مرحوم فخرالدین حجازی، استاد جلال الدین فارسی و... برگزار می کرد.
تمام فعالیت های فرخی با هماهنگی و زیر نظر آیت الله موسوی بود، آیت الله موسوی مسئولیت مالی و برگزاری این مراسم ها را به کل علی سپرده بود. کل علی باکمک گرفتن از تجار و بازاریان خرمشهر نه تنها هزینه های این مراسم ها را می پرداخت بلکه کمک به فقرا، کمک به تهیه جهزیه برای نوعروسان و... انجام می داد. بعد از شروع نهضت امام رساله های امام و هفت مرجع را با شناسایی اشخاص خاص به آن ها می رساند، کم کم در کنار حمام به تاسیس کتاب فروشی اسلامی مبادرت نمود، همچنین در فاصله حادثه دوم فروردین 42 (هجوم ماموران ستم شاهی و کشتار طلاب) تا 15 خرداد 42 و از آن زمان تا تبعید حضرت امام(ره) در 13 آبان 43 به شکل مستمر در طول هفته حداقل یک بار با ماشین یکی از دوستان شبانه به سوی قم حرکت می کرد و روز بعد اعلامیه ها، نوارها، بیانیه ها و اطلاعیه ها را در قم تحویل می گرفت و شب همان روز به خرمشهر بر می گشتند تا آن ها را بین خواص خرمشهر پخش کند.
از همین زمان بود که تبلیغ برای مرجعیت امام و تقلید وی را هم انجام می داد.
در همین ایام بود که روزی پیش من آمد. پس از حال و احوال و از هر جایی حرف زدن گفت: از کی تقلید می کنی؟
گفتم: تا حالا از آیت الله بروجردی تقلید می کردم. و حالا از آیت الله حکیم تقلید می کنم. چطور؟
رساله ای را از بقچه اش بیرون آورد و به من داد. روی رساله نام آیت الله شریعتمداری نوشته بود. تا اسم شریعتمداری را دیدم. رساله پس دادم و گفتم بگیر. از تو بعید است از همچین آدمی تقلید کنی کل علی؟
گفت صبر کن. این فقط کاغذ روی جلد است.
تعجب کردم. گفتم یعنی چی؟
ادامه داد: می دانم تو مرجع مجاهد را می پسندی نه درباری.
و شروع کرد از امام خمینی تعریف و تمجید کردن.
دست آخر گفتم هرچند به تو اعتماد دارم ولی خب مجتهد که نیستی بگذار در مردش تحقیق کنم.
شروع کردم به تحقیق کردن. از آیت الله موسوی گرفته تا دیگران. و جز خوبی نشنیدم. در این تحقیقات بود که به اعلمیت و اصلح بودن امام پی بردم و شیفته امام شدم.
روبروی حمامش مغازه ای را اجاره کرد و با تابلوی بزرگ کتاب فروشی اسلامی در شرایطی که بهاییت شروع به تبلیغات در خرمشهر کرده بود به فعالیت جدید دست زد. این کتابفروشی به مکانی برای مبارزات دینی تبدیل شد و خیلی زود در سطح خرمشهر شناخته گردید. عمده کتاب های این کتابفروشی از کتب دینی و مذهبی بود.
با شروع فعالیت بهاییت، همکاری خود را با انجمن حجتیه آغاز کرد. نه به این معنا که عضوی از آن ها باشد بلکه تنها به عنوان کسب اطلاعات و چگونگی مبارزه با بهاییت و توانست با این شیوه مبارزه با بهاییت و مارکسیسم را جزو فعالیت های انقلابی مسلمانان پیرو خط امام در خرمشهر قرار دهد. بدون آن که افراد خاص و تفکرات گاه انحرافی حجتیه را تبلیغ نماید.
در خرمشهر توانست بسیاری از مردم را به همین شیوه به سمت امام و خط فکری و مبارزاتی ایشان سوق می داد.
در این بین توانسته بود حتی بعضی از درجه داران ارتش و شهربانی را جذب کند. گاه از آن ها نیز در حرکت های انقلابی استفاده می نمود. کاملاً شفاف و بدون این که بخواهد از آن ها پنهان کند از آن ها می خواست تا همکاری کنند حتی یکی از سرهنگ های شهربانی که با ساواک هم همکاری داشت در این کارها شرکت می داد و او هم به دلیل احترامی که به کل علی داشت در این موارد سکوت می کرد. هر چند برای بسیاری دردسرهای زیادی درست کرد.
از جمله دو موردش را به خاطر دارم.
یک بار رفته بودیم راه آهن تا اقلامی چون کتاب ها و اعلامیه ها و نوارها را بگیریم. احتمال این بود که ساواک این ها را زیر چشم دارد تا انقلابیون را شناسایی و دستگیر کند. مانده بودیم که چه کنیم. که کل علی در کمال ناباوری موضوع را با او در میان گذاشت. وقتی بسته را می خواستیم تحویل بگیریم کل علی به او گفت می دانی در این بسته چیست؟ گفت بله. گفت ما بسوزیم خب از روی اعتقادمان هست تو چه توجیهی خواهی داشت؟ گفت: اگر نگرفتند که خب نگرفتند. اگر گرفتند که می گویم که این ها دارند با ما همکاری می کنند. مگر می شود با شما همکاری نکرد.
یک بار هم چند تا طلبه تحت تعقیب بودند. آمده بودند تا کل علی آن ها را به عراق بفرستد. عکس این طلبه ها را به همه جا داده بودند حتی پاسگاه مرزی که این ها را دستگیر کنید. کل علی با همان سرهنگ آمد و همان موقع آن ها را برداشت و به سوی مرز شلمچه حرکت کردند. مرزبانان به دلیل اعتماد به سرهنگ خیلی بدون نگاه کردن به آن ها، راه را باز کردند. مرزبان عراقی جلوشان را گرفت. بعد از کمی صحبت خیلی راحت در حالی که ما داشتیم از ترس می مردیم. وقتی آمد گفتیم چه شد؟ گفت : به این پاسگاه خودمان گفتم این ها نیروهای ما هستند. آن طرف هم رشوه دادم رد شدند.
کل علی با گروه های کوچک و بزرگ از جریان های مختلف از منصورون گرفته تا فداییان خلق در ارتباط بود و با آن ها در راستای انقلاب و در حدی که امام اجازه داده بودند همکاری می کرد.
با تشدید انقلاب و شهادت حاج آقا مصطفی، بازار خرمشهر را بسیج کرد.
می توان گفت که کار اصلی فرخی در جریان انقلاب شانتاژ یا شلوغ کردن نبود. او به اطلاع رسانی و آگاه سازی در سطح جامعه می پرداخت تا جامعه را آماده کند.
بارها توسط ساواک و شهربانی دستگیر و زندانی شد.
با پیروزی انقلاب و قضیه خلق عرب، تمام قد به دفاع از امام و انقلاب پرداخت.
همکاری او با سپاه و کمیته های انقلاب باعث شده بود که مردم حتی اعراب هم نسبت به این نهادها اعتماد داشته باشند.
در هر موردی که به او پیشنهاد می شد نپذیرفت و در حمام خودش کار می کرد. هرچند به همان شیوه سابق به فعالیت های خود در مسجد جامع ادامه می داد.
از این رو می توان او را از کسانی دانست که در خنثی نمودن فتنه خلق عرب نقش پررنگی داشت.
او حتی وقتی آیت الله موسوی دبیری حزب جمهوری اسلامی را در خرمشهر گرفت و از او خواست تا به به عضویت شورای مرکزی حزب در خرمشهر در آید ولی باز هم حاضر به پذیرفتن مسئولیت نشد. هرچند همکاری زیادی داشت و در خصوصی ترین جلسات شورای حزب هم شرکت می کرد.
از جمله کارهای پیش از انقلاب که توسط او صورت گرفت تاسیس صندوق قرض الحسنه بود. برای این کار به پیشنهاد او هیات امنا به همراه خودش به کازرون سفری داشتیم. آن جا بود که متوجه شدیم کل علی نه تنها با انقلابیون تهران و قم و اهواز و آبادان بلکه با بقیه شهرها هم در ارتباط است.
در کازرون جلسه ای داشتیم با هیات امنای صندوق قرض الحسنه قائم که این جلسه به همت مرحوم حاج محمد معنویان شکل گرفت.
وقتی برگشتیم مباحث مطرح شده در کازرون را با علما در میان گذاشتیم و آیت الله جعفر سبحانی (از مراجع تقلید فعلی) نیز به دلیل احترامی که برای کل علی قایل بود اساسنامه صندوق قرض الحسنه را نوشت و نه تنها علما که بازاریان شهر هم کمک های مالی و معنوی خود را به صندوق کردند.
در رفراندوم جمهوری اسلامی و قانون اساسی تمام هم و غمش حضور مردم پای صندوق و حضور حداکثری از یک سو و رای مثبت دادن از سوی دیگر بود. در این زمینه گروهک ها خیلی تلاش می کردند تا حضوری شکل نگیرد و اگر می گیرد رای مثبت نباشد و در این بین تلاش های کل علی بسیار زیاد شد. و بسیاری را نیز در این میان با خود همراه کرد.
در انتخابات ریاست جمهوری علیه بنی صدر بسیار فعالیت هایش زیاد بود و سعی می کرد تا با آگاهی دادن و بصیرت بخشی به مردم خرمشهر مردم را به سوی حبیبی هدایت کند و تا حدودی موفق هم بود.
با شروع جنگ، مسجد جامع را به مرکز مدافعین در خرمشهر مبدل ساخت.
ما آن زمان گروه توپخانه را داشتیم که از میان نخلستان ها به سوی دشمن شلیک می کردیم. روزی محمود یکی از فرزندان کل علی همراه ما بود. فرماندار هم آمده بود تا از موقعیت و کارهای ما بازدید کند. تا آمدیم شروع کنیم، از آن جا که دشمن موقعیت ما را تشخیص داده بود منطقه را زیر آتش گرفت. تا آتش دشمن سبک شد بلند شدم. دیدم محمود بر زمین افتاده است. فرماندار هم از ناحیه پا زخمی شده بود. دیدم از سر محمود خون می آید محمود را انداختم پشت ماشین و به بیمارستان رساندم. وقتی رساندمش سریع به اتاق عمل رفت. چند دقیقه بعد دکتر آمد گفت این تمام کرده است. گفتم این فقط زخم سطحی داشت. و با ناراحتی به منطقه برگشتم. وقتی وارد منطقه شدم کلاه محمود را دیدم. کلاه را برداشتم تازه متوجه شدم که ترکشی از جلوی کلاه خود وارد شده و از سمت دیگر در حالی خارج شده که قسمتی از سر محمود را جدا کرده و توی کلاه مانده است. فهمیدم همان موقع شهید شده است.
از این رو دیگر رویی برای دیدن کل علی نداشتم. دیگر کل علی را ندیدم.با فتح خرمشهر وارد مغازه ام شدم و کالاها را بیرون آوردم. چند کیسه برنج را برای کل علی کنار گذاشتم. با ردگیری مکان او به کازرون آمدم تا کیسه های برنج را تحویلش بدهم. وقتی خواستم به او بدهم قبول نکرد. گفتم مال خودم است. مال تو هر کاری می خواهی با آن ها بکن. به جنگ زده ها به فقرا به هر کسی می خواهی بده. تا قبول کرد.
انسانی را در کمال خلوص مانند او بسیار کم دیده ام.
انجمنی...برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 339 تاريخ : جمعه خرداد 1392 ساعت: 0:37